پیشنهاد می کنم کمی «عاشق» باشید. کمی مهربانتر. کمی انسان تر. لطفا چشمهایتان را بشویید. کمی از «زمختی» نگاهتان خجالت بکشید. لطفا پرده های تاریکی دلتان را کنار بزنید. پیشنهاد می کنم با دختر گلفروش سر چهار راه زلال تر باشید. چرا فکر می کنید انسان باید «یک» بار عاشق شود.
چرا فکر می کنید همه عشق ها باید به «ازدواج» ختم شود. پیشنهاد می کنم یک بار هم که شده عاشق «نگاه» همکلاسی تان شوید. پیشنهاد می کنم یک بار هم که شده عاشق «زن» همسایه تان شوید. عاشق رخت پهن کردنش عاشق خرید کردنش، عاشق مرد همسایه که در حال سوت زدن آشغال را دم در خانه شان می گذارد. لطفا دستان «مادرتان» را فراموش نکنید. دست هایی که پر از عشق آسمانی ست. لطفا عاشق نانوایی سر کوچه تان بشوید، به جایی بر نمی خورد.
باور کنید می توان با صدای غار غار «کلاغ» هم زندگی کرد. باور کنید جزئیات خیلی زیباتر و عمیق تر از کلیات هستند. گریه کردن و همدردی کردن با شخصیت «سینمایی» یک فیلم خودش یک دریا عاشقی ست. با روحتان «عشق بازی» کنید.
باور کنید می توان با یک فنجان «قهوه»، یک اتاق پر سکوت و یک موسیقی ملایم از زندگی لذت برد. لطفا کمی هم به شعور و «ذات» و شخصیت انسانی که روبرویتان نشسته توجه کنید. چرا این همه تسلیم جسم و نفس سنتی خودتان هستید. آیا نمی توانید برای یک بار هم که شده عاشق انسان روبروی خودتان شوید نه «جنس» او.
برای چند لحظه جنسیتان را فراموش کنید فقط کمی انسان باشید. باور کنید قلبتان گنجایش عشق تمام «شش» میلیار انسان روی کره زمین را دارد. پیشنهاد می کنم کمی به آدم های دور و برتان نگاه کنید. از آدم های دور و برتان به آسانی نگذرید.
آدم ها جالب هستند و «مرموز». کند و کاو در دنیای مرموز هر انسانی چیزهای زیادی یادمان می دهد. چرا فکر می کنید «ارگاسم» شدن فقط در زیر لحاف ممکن است. چرا لذت را فقط برای جسمتان می خواهید. باور کنید می توان با شنیدن یک موسیقی ناب با خواندن واژه های تازه و با سلام کردن به یک دوست به «لذتی» رسید که از صد بار ارگاسم جنسی و جسمی بالاتر است. تا کی و کجا می خواهید برده دود و ماشین و سنت های غلط باشید. تا کی نگاه های بی شرمتان وسعت شهر را به «لجن» خواهد کشید. پیشنهاد می کنم کمی فکر کنید.
«زندگی» فقط رقابت بر سر میز ریاست نیست. «مادیات» در مقابل ذات زندگی حتی ارزش فکر کردن هم ندارند. باور کنید می شود با کسی که مثل شما فکر نمی کند دوست بود. باور کنید می شود حرف های او را هم شنید. باور کنید می توان «زیباتر» نگاه کرد و عاشق تر بود.
*آنکه میگوید دوستات میدارم
«خنیاگر» غمگینیست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش «عشق» را
زبان سخن بود
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری «خاموش»
در گلوی من
عشق را
ای «کاش» زبان سخن بود
*شاملو